یزدفردا "یزد امروز 8 ساله شد،هشت سال قبل در دوازدهم اسفندماه 1380 (مقارن با خجسته عيد غدير خم) يزد امروز با همت و همراهی عاشقان عرصه اطلاع رسانی استان متولد شد .
و اينك در آغاز هشتمين سالروز تولد يزد امروز ،برخود واجب می دانیم به عنوان یزدفردا ،امروز یزد را که مصادف با تولد نشریه ای است که سعی نموده امروز یزد را  آنچنان که بوده به آیندگان بنماید و تاریخی  از دهه 80 دارالعباده را به تصویر کشیده و راه فردای بهتر یزد را با ارائه نظرات اندیشمندان و اهل قلم ترسیم نماید،به تمامی زحمتکشان یزدامروز تبریک بگوئیم .
به هر حال 8سال حیات یک نشریه در دارالعباده همراه با شادی ها و غمهائی بوده که  همراهان یزد امروز به عنوان خاطرات تلخ و شیرین  آنرا ثبت نموده و برای آیندگان به یادگار گذاشته اند
به امید تداوم راه امروزی ها توسط فردائی ها.
برای عرض ادب خدمت همراهان امروزی بد ندیدیم سری بزنیم به یزدامروز و مطلبی ازفرهنگی باسابقه و معلم نمونه که در کسوت مدیر مسئولی  یزدامروز   هم همچو عرصه آموزش سربلند بوده و به عنوان یکی از پیشکسوتان این عرصه حضورش برای اهالی رسانه مقتنم و کلامش راهگشاست .
چشمها را بايد شست...
سردبیر یزد امروز -فاضلی :در اين چند سال روال بر آن بوده كه هفته‌هاي پاياني اسفندماه به بعضي از اشارات، كنايات و پرسشهاي مكتوب خوانندگان محترم، منتقدين گرامي و دوستان نكته‌سنج (يزد امروز) در شكل و شمايل مصاحبه (گفت و شنود مجازي) با عنوان (شبه مصاحبه) يا (دست خود را رو كردن) جواب داده شود كه از قضا همواره بازتابهاي متنوعي هم در پي داشته است.
لذا امسال نيز اين به روال گذشته و به خواست دوستان به پاره‌اي از سؤالات مكتوب، خوانندگان و موارد مطرح شده در بعضي از سايتها و وبلاگها كه بنا به علل عديده‌اي در طول سال موفق به پاسخ دادن به آنها نشده و يا صلاح ندانسته كه در زمان مطرح شدن در نشريه منعكس گردد جمع‌بندي نموده و در راستاي تكريم همه بزرگواراني كه پرسيده و يا انتقادي داشتند اينك به آنها صادقانه پاسخ داده و در آستانه سال جديد طي دو شماره تقديم مي‌گردد تا در آغازين شماره سال 1388 بدهي نداشته باشيم.
***
و اينك قسمت اول
1- آيا بي‌رحمي عرصه خبرنگاري تاكنون شامل حال شما شده است؟
اولاً چه كسي گفته است كه عرصه خبرنگاري بي‌رحم است؟ اما حساس است. اين را قبول دارم چون مي‌تواند با اندك بي‌دقتي و يا بي‌توجهي گريبانت گرفته و در اين مورد هم مي‌گويم خير، گمان نمي‌كنم، چون سعي كرده‌ام صادقانه كار كنم و وقتي صداقت باشد لغزش غير عمدي و خطاي سهوي هم كار دستت نمي‌دهد. هر چند بعضي از آقايان زودرنج بوده و مي‌خواهند فقط از آنها تعريف و تمجيد شود و در برابر اولين سؤال و انتقاد دستور شاكي شدن را صادر مي‌نمايند ولي وقتي صداقت باشد مسأله‌اي نيست.
2- در بين سرمقاله‌ها و مقالاتي كه نوشته‌اي كداميك را شماره يك مي‌داني؟
با قاطعيت مي‌گويم تاكنون مقاله «وقتي حقيقت به مسلخ كشيده مي‌شود» زيرا برخاسته از دل بود و عيناً شاهد اتفاق و اتحادي بودم كه سعي داشتيد واقعيت را قلب نموده و يكي از فعالترين چهره‌هاي مخلص و خدوم را به گناه ناكرده محكوم نمايند.
3- گفته شده اگر شما (محمد فاضلي) در دوره دانشگاه (رشته بازيگري) مي‌خوانديد بسيار موفق‌تر بوديد يعني اينكه بازيگر قابلي هستيد و قابل‌تر مي‌شديد؟
به نظر من بازيگري از چيزهاي ذاتي است و با كلاس و درس و مشق كسي بازيگر نمي‌شود، همه به نوعي بازيگر هستيم، عده‌اي نقش منفي و گروهي نقش مثبت را بازي مي‌كنيم. اما من همواره سعي بر آن داشته‌ام كه بدون گريم بازي كنم هر چند اين يك‌رنگي بارها كار دستم داده و از گرفتن جايزه محرومم نموده است.
4- عناوين و موضوعات به دنبال شما مي‌آيند و يا شما به دنبال آنها؟
آنها به دنبال مي‌آيند و آنگاه به واسطه آنها من در جايگاه افراد قرار مي‌گيريم.
5- نقش و جايگاه آقاي كاظميني در يزد امروز؟
اگر مقصود هفته‌نامه يزد امروز است. وجود و استمرار بقاي «يزد امروز» مديون ايشان است و همواره راهنما و يار و همراهمان بوده‌اند.
6- شما چطوري كشف شديد (مقصودم اينستكه چطور شد پس از 30 سال معلمي روزنامه نگار شديد).
من از سالهاي پاياني دهه 40 كار روزنامه‌نگاري مي‌كردم، حتي روزگاري عضو رسمي هيأت تحريريه (مجله توفيق) بودم در سالهاي 48 و 49 مدتي دبير بخش اخبار شهرستان‌هاي ماهنامه سپاه دانش در زمان رياست آقاي حسين طوسي اردكاني بودم. ولي در طي سالهاي دهه 50 دور قلم و خبر را خط كشيدم. بعد از انقلاب نيز به علت مشغله زياد (مدير دبيرستان و معاونت آموزش و پرورش و...) فرصتي نداشتم. اما در دهه 70 مجدداً به اين عرصه بازگشتم. چون مدتي نمايندگي و دبيري بخش امور استاني مجلات رشد (تكنولوژي، معلم، طرح كاد، كشاورزي و...) با عنايت به اشتغالم در حوزه معاونت آموزشي به من واگذار گرديد كه تا سال 1377 ادامه داشت.
از سال 1377 كه بعنوان رئيس اداره امور فرهنگي ارشاد استان منصوب شدم تا سال 1381 ارتباط بيشتري با مطبوعات، ساختار مطبوعاتي كشور و اصحاب مطبوعات پيدا كردم. و در سال 1381 حسب‌الامر جناب آقاي كاظميني، سردبير يزد امروز شدم و در واقع شاغل در مطبوعات حرفه‌اي پس مي‌توان گفت كشف شده بودم مدتي گم شدم، و در نهايت آقاي كاظميني جاني تازه به حيات مطبوعاتي‌ام بخشيد.
8- اولين شغل رسمي شما چه بود، چقدر حقوق گرفتيد و اولين حقوقتان را چگونه خرج كرديد؟ دبيري دبيرستان جامعه تعليمات اسلامي افشار (البته روزمزد و ساعتي) ماهيانه 175 تومان كه با حقوق دو ماه اول يك دوچرخه رالي خريدم به مبلغ 300 تومان و دو دست كت و شلوار به مبلغ 50 تومان.
9- راستي آميرزا كمال كه بود و چرا اين ستون تعطيل شد؟
يك معلم بازنشسته بود و وقتي ديدم به تبعيت از ستون آميرزاكمال خيلي‌ها طنزنويس شدند و لودگي، حريم حرمتها شكستن و بداخلاقي در نوشتن را بعنوان طنز ارائه مي‌نمودند آن را تعطيل كردم.
10- آدمها را چگونه مي‌سنجيد؟ روحشان را چطور؟
بر اساس واقعيت تقوي و رفتارشان، شناخت روحيات در اين دور و زمانه سخت است اما با نشست و برخاست زياد مي‌توان فهميد ولي اشتباه نمودن هم وجود دارد.
11- در چشم آدمها چه مي‌بينيد و چگونه مي‌خوانيد و چطور خود را ديكته مي‌كنيد؟
چون دبير زيست شناسي هستم. چشمها را از نظر و ديدگاه فيزيولوژي نگاه مي‌كنم و سالها معلمي به من آموخته كه در چشمها چيزهاي لازم را جستجو نمايم. اما مهم قلب آدميان است كه بايد به هر طريقي در آن رخنه كرد. چشمها را بايد شست و قلبها را بايد تسخير كرد.
12 شما از عنوان رياست خانه مطبوعات استفاده مي‌كنيد يا خانه مطبوعات از شما و يزد امروز؟
دو مقوله كاملاً مجزا از هم هستند و سعي نموده‌ام هيچكدام در خدمت ديگري نباشند ضمناً من معتقدم عزت جايگاه به كسي است كه بر آن مي‌نشينند و اين امر كاملاً منطقي و علمي است يعني افراد هستند كه بايد به صندلي‌ها حرمت و شرافت و ابهت بدهند. البته نه يزد امروز را پايگاه خانه مطبوعات نموده و نه از خانه مطبوعات براي يزد امروز هزينه كرده‌ام، چون نياز به اين كارها نمي‌باشد.
13- آيا واقعيت دارد كه بعضي از مطالب را به دستور ديگران چاپ و يا بايگاني مي‌كني؟ يكي مي‌گفت در دفتر يزد امروز بودم خانمي آمد و گفت كه.... گفته‌اند مطالب اين هفته را بدهيد ببينند؟!
خواهي نخواهي همواره در مورد مطالب با شوراي سياستگذاري هماهنگي مي‌شود چه از نظر حقوقي يا شرعي و چه از ديگاه اجتماعي اما اينك مطالب را فردي يا افرادي كلمه به كلمه بخوانند و تغيير دهند، خير. و در آن مورد خاص نيز شايد زماني بوده است كه نشريه مديرمسئول نداشته و مدير عامل وقت مؤسسه صاحب امتياز اين توقع را داشته كه البته براي مدتي كوتاه در سال 82 بوده است كه بعداً حكم مدير مسئولي خودم صادر گرديد.
14- صادقانه بگوييد چرا از خانه مطبوعات (دوره دوم) استعفا داديد و دوباره استعفايتان را پس گرفتيد؟
در تابستان 86 بود، درگيري دو نفر از اعضاء باعث استفعاي من شد، استعفا را به مدير كل ارشاد دادم و رفتم مسافرت، ارشاد آن را قبول كرد. حتي جانشين موقت منصوب نمود. اما چون طبق آيين‌نامه اعضاي شوراي مركزي خانه مطبوعات منتخب جامعه مطبوعاتي هستند. مجمع عمومي با استعفاي من موافقت ننمود و چون اقدام ارشاد هم خارج از اختيارات قانوني‌اش بود. طبق تصميم مجمع بنده ابقاء شدم.
15- ميبدي هستيد، رابطه‌اتان با اردكاني‌ها چطور است؟
شايد تعجب كنيد با اينكه ميبدي‌الاصل هستم و پسوند (شوركي) در ادامه نام خانوادگيم وجود دارد شناسنامه‌ام صادره از حوزه 4 يزد (اردكان – مجله بازار نو) مي‌باشد و به قول يكي از دوستان قبل از تولد هم محافظه‌كار و دورانديش بوده‌ام اما سه سال در اردكان معلم بوده‌ام و اين سه سال از سالهاي بسيار زيبا، پرخاطره و فراموش نشدني زندگيم مي‌باشد.
16- گفته شده كه چند سال در قزوين زندگي كرده‌اي، چه خاطره‌اي داري؟
من در شهرهاي قزوين، اردكان، يزد، اشكذر و اصفهان خدمت كرده‌ام كه برايم سراسر خاطره مي‌باشند. خاطره آموزش زبان تركي در قزوين و زندگي در كنار قلعه حسن صباح و زيارت شبهاي جمعه در شاهزاده حسين، قدم زدن كنار ساحل از پل فلزي تا پل خواجو و در اصفهان، همنشيني با مردم خوب اشكذر و زارچ، مجالست با مرحوم حاجي علي اكبر فتحي در رباط پشت بادام و... .
ادامه دارد...
یزدفردا
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا